Tuesday 28 October 2014

Iranian Filmmakers at LFF (Farsi edition)

سينماگران ايراني در فستيوال فيلم لندن: دوربين‌ها در دو سوي مرز

«فستيوال فيلم لندن»، با در نظرنگرفتن «ويناله» در اتريش، آخرين ايستگاه سينماي ايران در اروپا در طول يك سالِ سينمايي‌ست، جايي كه مي‌شود مجموعه‌اي متنوع از بهترين‌هاي سينماهاي كشورهاي مختلف كه قبلاً در فستيوال‌هاي ردۀ الف نمايش داده شده‌اند را در دوره‌اي فشرده تماشا كرد. اگرچه سهم سينماي ايران در اين دوره فقط يك فيلم بود (مقايسه كنيد با حضور هفت فيلم از اسرائيل)، اما از طرف ديگر حداقل چهار فيلم در بخش‌هاي مختلف حضور داشتند كه توسط كارگردانان ايراني يا ايراني‌تبار ساخته شده بودند، محصولاتي كه جغرافياي توليدشان از آسياي ميانه تا آمريكاي شمالي تنوع داشت.
به علاوه، داستان يكي از فيلم‌هاي فستيوال، گلاب (جان استيوارت)، به ايران مربوط مي‌شد و يك فيلم كمپ ايكس ري (پيتر سَتْلِر) بازيگري ايراني، پيمان معادي، را به عنوان يكي از ستارگان اصلي‌اش داشت. فيلم‌هاي اين دسته به گروهي مسأله‌دار از بازنمايي ابتدايي ايران و يا خاورميانه در سينماي آمريكا تعلق دارند كه پر است از سوء‌تفاهم‌ها، كليشه‌ها و اشتباهات هميشگي. خاورميانه در اين فيلم‌ها بدون هيچ اصالتي به يك ايدۀ مغشوش از نابساماني سياسي تقليل پيدا مي‌كند: در گلاب پنجره زنداني در ايران با روزنامه‌هايي عربي پوشانده شده و در كمپ ايكس ري ديوار بيمارستان زنداني در گوانتانامو براي نگهداري مضنونين به تروريسم كه عرب‌تبار هستند با پوسترهايي به فارسي مزين شده است. 

Monday 27 October 2014

Houshang Golmakani On The Art of Movie Posters

مقدمۀ هوشنگ گلمكاني به كتاب «هنر پوسترهاي سينمايي»:
«حالا شايد اين جوري نباشد، اما سال‌ها بود، تقريباً از آغاز سينما، كه پوسترها نخستين واسطة آشنايي و برخورد تماشاگران با سينما بودند. بعدها هم اين پوسترها براي عدة قابل توجهي از اين تماشاگر‌ها نشانه‌اي از عشق به سينما شدند. در روزگاري كه فيلم‌ها را فقط مي‌شد روي پردة سينماها ديد، پوسترهاي فيلم بيش از هر نشانة ديگري از فيلم‌ها بين آدم‌هاي عشق‌فيلم طرفدار داشت. حتماً چيزي در اين پوسترها هست كه بيش از هر تصوير سينمايي ديگري، خارج از فيلم، عشق‌فيلم‌ها را مجذوب و شيفتة خود مي‌كند. انگار روح هر فيلم در پوسترش جريان دارد. راز و جاذبه‌اي در آن هست حتماً، گاهي حتي بيش از ديدن نمايي از فيلم كه تصويرش يا گوشه‌اي از تصوير، بر پوستر نقش بسته است.
احسان خوش‌بخت يكي از عشق‌فيلم‌هاست كه هر عنصري از فيلم‌ها را دوست دارد. البته از آن عشق‌فيلم‌هايي نيست كه فريفته زرق‌وبرق و زلم‌زيمبوي سينما باشد، در سطح. يك سينمادوست اصيل و عميق بود كه هميشه دانشي فراتر از سن‌وسال‌اش داشت. اطلاعات را درست دريافت مي‌كند، جذب و از آن خود مي‌كند، از صافي سليقه و نگاهش مي‌گذراند و آن را تبديل به دانش و سليقة زيبايي‌شناسانة خودش مي‌كند. هر نوشتة او براي من كه اولين خوانندة نوشته‌هايش هستم يك تجربه و يك حادثه است. همين كتاب پوسترهايش نشان از اين وجه از شخصيت او دارد، به اضافة شور و عشق خالصي به نشانة زنده بودن و تحرك كودك درون. انتخاب چهارصد پوستر برگزيدة تاريخ سينما از دوره‌ها و كشورها و طراحان و كارگردانان مختلف از بين 28هزار پوستر، همراه با شرح و تفسير آن‌ها، فقط كار يك پوسترجمع‌كن نيست. همان دانش و ابزار و سليقه و شور و عشق عميق را مي‌خواهد كه در وجود اين جوان نازنين هست.»  -- هوشنگ گلمكاني    

Notes On New Iranian Genre Films

شهرام مكري
واكنش جهاني به رويكرد تازۀ سينماي ايران به ژانر:
خانه‌تكاني در سَبك
احسان خوش‌بخت

اخيراً يك كارشناسِ خودمنصوب كردۀ سينماي ايران در يك فستيوال اروپايي ادعا كرد كه فستيوال‌هاي بين‌المللي با انتخاب نوع خاصي از سينما از ايران، انواع ديگر سينما و فيلم‌هاي به اصلاح نوآورانه در فرم را ناديده مي‌گيرند. در همان جايي كه كارشناس بيانيه‌اش را صادر كرد (كه شباهت زيادي با تصورات رسمي و مظنونانه از فيلم‌هاي ايراني و جشنواره‌هاي جهاني دارد) ماهي و گربه براي تماشاگراني نمايش داده شده بود كه بخش قابل توجهي ازشان تا بيش‌ از يك ساعت بعد از اتمام نمايش فيلمْ شهرام مكري را رها نكردند و با طرح انواع سؤال‌ها - از فرم اثر تا محتوي آن نشان دادند كه كنجكاوي‌ و بعضاً علاقه‌شان به اين بخش از سينماي ايران از ارزشي كه براي سينماي (نئو)رئاليستي ايران و كيارستمي (و دنباله‌روهايش) قائلند كم‌تر نيست.

Tuesday 14 October 2014

Jean Douchet in Tehran

Jean Douchet (center) with Kiomars Vejdani (right) and Parviz Nouri in Tehran. Early 1960s.

Tuesday 30 September 2014

The Art of Movie Posters (book, 2014)

كتابِ تازۀ من، «هنر پوسترهاي سينمايي»، كتابي مصور و تمام رنگي است كه اميدوارم همان‌قدر كه كاركردن رويش براي من فرح‌بخش بود، خواندن و ورق زدن و تماشاي چهارصد پوستر سينمايي براي خواننده هم مايۀ انبساط خاطر باشد. تأثير مورد نظر من، تأثير يك موزيكال تكني‌كالر است. اگر خواننده به همان شعف برسد، من به مقصود خود رسيده‌ام.
اين كتاب توسط ناشر هميشگي‌ام انتشارات كتابكدۀ كسري در مشهد منتشر شده است.
گفتم چهارصد پوستر، پس لازم است اضافه كنم كه اين تعداد پوستر كه از بين 28 هزار نمونه انتخاب شده‌اند تقريباً تمام تاريخ سينما را دربرمي‌گيرند و به ژانرها، دوره‌ها، دهه‌ها، كارگردانان، طراحان و مكاتب پوسترسازي مختلف به تفصيل يا به خلاصه اشاره مي‌كنند.
جلد كتاب (تصوير بالا)، كار هنرمند اسپانيايي نايل ايبارولا است. مقدمۀ كتاب را هوشنگ گلمكاني نوشته‌ كه مي‌توانيد در اين‌جا بخوانيد.




خبر هنر آنلاين

فهرست پوسترهايي كه در كتاب آمده را در ايندكس زير جستجو  كنيد.
درصورت سفارش مستقيم كتاب از طريق ناشر، علاوه بر ارسال مجاني براي سفارش دهنده، ده درصد تخفيف هم داده خواهد شد.
قيمت پشت جلد كتاب 55000 تومان است و تيراژ آن هزار نسخه.
تلفن تماس براي تهيۀ كتاب اين است:  
 0915-5124219
 051-37670019
051-38435531








The Art of Movie Posters is the first book in Persian exploring the history, schools and styles and the peaks in the art of designing posters for the movies. Accompanied by 400 illustrations, from the very first film poster designed in 1895 to promote the first public screening of the Lumière brothers to the 21th century's digital posters, the book is conceived in chapters each narrating the history of this popular art in a different way: decade-by-decade, country-by-country, and there is also focus on designers and directors. 

The author of the book, Ehsan Khoshbakht, is an Iranian film critic and curator who has worked and published in the Middle East, Europe and North America and some of the rare posters in the book come from his photographing of private collections in Tehran.

Monday 29 September 2014

Film Ads in Iran#32: Westerns, 1969-70

The Cheyenne Social Club (Gene Kelly, 1970)
The Good Guys and the Bad Guys (Burt Kennedy, 1969)
Tell Them Willie Boy Is Here (Abraham Polonsky, 1969)

Sunday 21 September 2014

The 66th Hitler: A Party In Hell (1956)

Samuel Khachikian
Olaf Möller, in his introduction to Conference - Notes on Film 05 (Norbert Pfaffenbichler, 2011), speculates on configuration of 65 Hitlers that are assembled and put in a cinematic conference in this 8-minute-long Austrian film: "[Hitler] appears as if from the depths of space, the darkness, and the Erewhin, from beyond the frame. As if through certain gestures, routines and repetitions thereof, variants and variations, a narrative, an essay, a study is created of what's characteristic about Hitler and it spans decades."

The film was shown at Il Cinema Ritrovato as a part of "Cinema at War Against Hitler." I promised Olaf to add a film to that entry, a very fascinating piece of surrealist kitsch from Iranian cinema, A Party In Hell (1956).

Party was partly directed by veteran Iranian filmmaker Samuel Khachikian [picture above], co-directed by rather insignificant Mushegh Sarvarian. It revolves around Haji Jabbar's journey in Hell, visiting famous residents and enjoying half-naked dancers.

Executed with the technique of Ed Wood and the imaginative innocence of Georges Méliès, there is a scene in the film towards the end, when Hitler is seen dancing around the globe (lifted from Chaplin) along with Napoleon and Genghis Khan! That's the 66th Hitler, and as far as I know, the only one from the Middle East. (Any Hitler film made in other Asian countries?)

I have extracted this superb sequence from a horrible copy of the film. If the faces are not clearly visible, please do use your imagination:

Saturday 20 September 2014

Westerns (Introduction From My New Book, 2014)

سينماي وسترن (كتاب) - احسان خوش‌بخت

از مقدمه كتاب:
به جز موسيقي جاز، وسترن يگانه تاشِ اصيل هنري خلق شده در ايالات متحده آمريكاست، كه موضوع فيلم‌هاي ساخته شده در آن كمابيش دربارۀ چگونگي ساخته شدن خود اين «ايالات متحده» است. اما بيش‌تر فيلم‌هاي برجستۀ اين ژانر سينمايي از سطحِ تاريخي فراتر رفته و احساساتي مشترك را بين تماشاگراني از هر جاي دنيا نشانه مي‌روند. براي همين است كه وسترن جهاني‌ترين ژانرها هم هست.
چرا وسترن؟ آنتوني مان، هنرمند بزرگي كه وسترن مي‌ساخت در جواب اين سوال مي‌گويد: «فكر مي‌كنم دليل محبوبيت وسترن در آزادي عملي است كه در مناظر طبيعي و در خلق هيجان به آدم‌ها مي‌دهد. فرمي بدوي است كه هر كاريكه بخواهيد مي‌توانيد با آن انجام دهيد. كيفيت بصري مطلوبي دارد. هرجور شخصيتي كه بخواهيد در آن هست؛ خشونت، گستره‌اي از تمام احساسات، لذت تجربه‌هاي ناكرده و بيرون از استوديو همه در آن وجود دارند. وسترن افسانه است و افسانه بهترين شكل سينما را مي‌سازد. چيزي است كه تخيل را به شور مي‌آورد. وسترن آدم را از قواعد دست‌وپاگير رها مي‌كند. وسترن حالا در جريان نيست، اما روحي است كه نوعي از آزادي و تحرك را در خود دارد و براي هميشه در ذهن بيننده ماندگار مي‌شود. كاري كه وسترن انجام مي‌دهد، رها كردن شماست. در دشت‌ها پيش مي‌رويد، مي‌توانيد آسمان‌هاي دل‌انگيز را در تسخير داشته باشيد، مي‌توانيد مخاطبتان را رها كنيد و آن‌ها را به جاهايي كه خوابشان را هم نمي‌بينند ببريد. و از همه مهم‌تر، وسترن شخصيت‌هايي را ارائه مي‌كند كه مي‌توانند كمي بدوي باشند،‌ همچون يوناني‌ها باشند، مثل اديپ يا آنتيگون.»
در اين‌جا، به عنوان يك شيفتۀ سينماي ژانري در مقابل سينماي كارگردان‌محور، من علاقه ديرينه‌ام به فيلم‌هاي وسترن را در سيري تاريخي و زيبايي‌شناختي پيگيري مي‌كنم، اما سال‌ها و دهه‌ها فقط بهانه‌اي هستند براي بررسي مهم‌ترين دگرگوني‌ها‌ در سبك و مضامين وسترن‌ در سال‌هاي محبوبيت اين ژانر از سرقت بزرگ قطار (1903) تا جنگوي از بند رها شده (2012).